مدیریت استراتژیک قدیمی؛ نیازمند نو شدن

مدیریت استراتژیک کالسیک حال وروز خوشی ندارد! با کمال تأســف باید اعــام کرد که مدیریت اســتراتژیک کالســیک دیگر کارآمد نیست و گاهی گرهی از مشــکالت سازمان که نمی گشاید، هیچ، بلکه خود گرهی بزرگ شده است.

بنابــر گزارش ســال ۲۰۰۷ شــرکت معــروف مشــاوره مدیریــت مکنزی در نشــریه خــود تنهــا ۴۵ %افــراد از فراینــد برنامهریــزی اســتراتژیک رضایــت داشــتهاند و فقــط ۲۳ %از آنها گفتهاند کــه فرایند برنامه ریزی اســتراتژیک منجــر به اخــذ تصمیمات کلیــدی و اســتراتژیک میشــود.

در مقالهای با عنــوان »برنامه ریزی را رهــا کنید، تصمیم گیری را آغاز کنید« که در ســال ۲۰۰۶ در نشــریه معتبر هاروارد منتشــر شــد یک واقعیت تکان دهنده بیان شده اســت: فقط ۱۱ %مدیران ارشــد معتقدند که برنامه ریزی استراتژیک بــه زحمتــش مــیارزد.

ایــن یعنــی از هــر ۱۰ مدیــر، ۹ مدیــر از برنامه ریــزی استراتژیک ناراضیاند. راســتش را بخواهید، مدیران ارشــد هم به پنج دســته تقسیم شدهاند. ً بــا مدیریــت اســتراتژیک مخالفــت میکننــد و آن را یک عــده کــه رســما نا کارآمد میدانند. دسته دوم با آن مخالفتی نمیکنند، عدهای از کارکنان ســازمان را بــه ایــن موضوع مشــغول کردهاند امــا کار خودشــان را میکنند ً مدیریــت ســازمان را بیــرون از فراینــد مدیریت اســتراتژیک انجام و عمــا میدهند. مدیران دســته ســوم هم برنامه ریزی اســتراتژیک را برونســپاری کردهاند به یک تیم بیرونی و آن را تبدیل کردهاند به گزارشهای حجیم و شکیل و این شده است برای آنان مبنایی برای تمام حرف هایشان. بدون   آنکه آن را یکبار خوانده باشند آن را میگذارند زیر دستشان و هر سخن و ایــدهای کــه دارنــد میزننــد و میگوینــد که ایــن حرفها بر مبنــای این گزارش اســت!

دســته چهارم هم یاد گرفتهاند که مدیریت اســتراتژیک به کارشان نمیآید و سعی کردهاند آن را در حد خود تعدیل، متناسبسازی ً برای سازمانشان ارزشافزودهای داشته باشد. و روزآمدسازی کنند تا واقعا ً از مدیریت استراتژیک بیخبرند.

دسته پنجم هم که اصال معنای مدیریت استراتژیک کالسیک چیست؟ را تشــریح کنیــم. فرایند بگذار یــد مفهوم مدیریت اســتراتژیک کالســیک مدیریــت اســتراتژیکی کــه کمابیــش ایــن ویژگیهــا را دارد، مدیریــت استراتژیک کالسیک خوانده میشود. گام بــه گام بــودن: در مدیریــت اســتراتژیک متعــارف، فــرض بــر ایــن اســت کــه فرآینــد مدیریــت اســتراتژیک را میتــوان بــه چنــد گام مشــخص تقســیم کــرد. عمــوم مدلهــای مدیریــت اســتراتژیک دارای گامهــای کمابیش تکــراری مانند تدویــن بیانیه جهتگیری سازمان )مأمور یت، چشــم انداز و ارزشها(، تحلیل محیط درونی، تحلیل محیط بیرونی و طراحی اهداف و استراتژیها است. ارکان اصلی برنامه و برنامه ریزی باید دیده شــوند، به عبارتی فرمالیســم یا شکل گرایی در مدیریت اســتراتژیک کالسیک جاری است. یعنی ا گر شما برنامه ریزی انجام دادید و در آن بیانیه چشم انداز یا تحلیل محیطهای شش گانه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… نبود یک جای کار می لنگد. ممکن است بپرسید ایرادش چیست؟ ایرادش این اســت که وقتی بسیاری از اســتراتژیهای موفق را نگاه میکنی   

 می بینی کــه از این مراحل عبور نکرده اند چرا کــه گاهی اوقات یک تصمیم استراتژیک خروجی مدیریت استراتژیک بدون طی کردن تمــام مراحلی کــه همه مــا در مدیریت اســتراتژیک متعــارف حفظ هستیم، پیدا میشود.

تقویم محــور بــودن: مدیریــت اســتراتژیک کالســیک یــک فراینــد تقویممحور است. یعنی گامهای مدیریت استراتژیک مانند تحلیل محیــط درونی و بیرونــی و هدفگذاری در زمانهــای معینی انجام میشود.

تحلیل محوری:

اســتراتژی در فرایند کالسیک مدیریت استراتژیک، زاییــده و برآمــده از تحلیــل اســت. فــرض بر آن اســت کــه از تحلیل ً هــم تحلیــل را کارشناســان میتــوان بــه اســتراتژی رســید و قاعدتــا انجــام میدهند چرا که تحلیل، زمانبر اســت و مدیران آنقدر وقت ندارند که به تحلیلهای استراتژیک بپردازند. محوریت کار بر عهده مشاوران و کارشناسان خبره برنامهریزی استراتژیک است. ّ

کمیت مداری:

روشهای کمی و ماتریسها نقش مهمی در طراحی کم و انتخــاب اســتراتژی دارنــد )ماتریــس ،GSM، SPACE، SWOT QSPM و ANP، AHP )…،چــه اینکــه ا گــر شــما برای یک شــرکت برنامهریزی استراتژیک انجام دهی و از این روشها استفاده نکنی، کار شــما پذیرفتــه نخواهــد شــد. از دیــدگاه مدیریــت اســتراتژیک ً مگر میشــود اســتراتژی داشــت امــا از ایــن ابزارها کالســیک، اصال استفاده نکرد. جدا بودن برنامه از اجرا: برنامه ریزی از اجرا جداست. یعنی در ابتدا تحلیل انجام میشود. سپس این تحلیل منجر به یک سری اسناد اســتراتژیک میشــود که به تصویب مدیران ارشــد میرسد و سپس برای اجرا ابالغ میشــود. البته بعد از اجرا، دوباره فرایند برنامهریزی در زمانهای مشــخصی آغاز میشــود و از اجرا نیــز بازخورد میگیرد شــرکت بــه یــک شــرکت صنعتی-خدماتــی دارد( و اینهــا فقــط در گفتوگوهــا )و نه ماتریسها  میتواند ظهور کند. ولی متأســفانه در مدیریت استراتژیک کالسیک، انسانها مغلوب روشهای بهظاهر علمی هستند

. فــرض پیش بینی پذیــری آینــده:

برنامه هــا براســاس یــک پیشبینــی تصریحنشــده از آینــده شــکل میگیرنــد. در مدیریــت اســتراتژیک کالســیک کمتر به آیندههای چندگانه توجه میشــود، ا گر هم بشود درنهایــت یکــی از ســناریوها بهعنــوان ســناریوی محتمــل انتخاب میشود و تمام برنامهها براساس آن تنظیم میشوند

. ســه تــا پنــج ســال:

ســند اســتراتژی بایــد محکــم و بــرای پنج ســال قابلاســتناد باشد. افق زمانی سه تا پنج سال برای بیشتر سندهای استراتژیک یک فرض بزرگ است.

نقدهای وارد بر مدیریت استراتژیک متعارف

اندیشــمندان و فعاالن عرصــه مدیریت اســتراتژیک نقدهــای متعددی را بــه مدیریــت اســتراتژیک کالســیک وارد میکننــد که بهصــورت خالصه، . مهمترین این نقدها در ادامه مرور میشود

عقیــم بــودن تحلیــل از زایــش:

قاعده منــد کــردن تدویــن اســتراتژی ً از طریــق تجزیــه امکانپذیر میشــود کــه در آن فرایند خلق معمــوال استراتژی به یک دستورالعمل قدم به  قدم  تبدیل میشود. به همین خاطــر برنامه ریــزی اســتراتژیک تبدیل شــده اســت به فراینــدی فرم ُ ــر کن که درعیــن زمانبر بــودن، ارزشافزوده کمــی دارد.

مثال های ولــی درهرصــورت فکــر کــردن برنامه ریــزی از اجــرا عمــل کــردن  جداســت. بنابرایــن مفروض بزرگ مدیریت اســتراتژیک کالســیک این اســت که در جلســات و پشــت میز میشــود بــه تصمیم قطعی رسید. دوباره ممکن است بپرسید که این چه ایرادی دارد؟ جواب این است که باز هم نمونههای متعدد موفق در استراتژی وجود دارد که اســتراتژی در فرایندی رفت وبرگشــتی و رابطه مســتقیم با اجرا به وجود آمده اســت. این رابطه آنقدر ز یاد اســت که شــما نمیتوانید تشخیص بدهید اول اقدام بوده یا اول تحلیل.