تفکر سیستمی (Systems Thinking) در طراحی و پیاده سازی استراتژی

طراحی و پیاده سازی استراتژی چالش برانگیز است. یک دلیل کلیدی این است که سازمان ها سیستم های پیچیده و پویا هستند. با این شش اصل تفکر سیستمی، می توانید بر شانس ها غلبه کنید.

تفکر سیستمی (SystemsThinking) یک راه عالی برای پیشبرد درک شما از سازمان ها است. و برای طراحی و اجرای استراتژی موفقیت آمیز، حتی ضروری است.

این اصل ها یک نقطه شروع عالی برای درک اینکه تفکر سیستمی مستلزم چیست، چرا به درک سازمان ها و استراتژی های آنها کمک می کند و چگونه اجرا و تغییر را تسهیل می کند، هستند.

اصل ۱: اتصال متقابل (در مقابل قطع ارتباط)

تفکر سیستمی (Systems Thinking) بر چگونگی ارتباط اشیا و افراد تمرکز می کند. نه تنها یک به یک، بلکه چگونه همه آنها با هم آویزان می شوند. و نه فقط در یک سازمان، همچنین و به ویژه در سطح یک اکوسیستم کامل.

اصل ۲: دایره ای (در برابر خطی)

تفکر خطی ساده‌گرایانه است. از آنجا که، همیشه بازخورد و حلقه های بازخورد وجود دارد. آنچه امروز علت است فردا معلول است و آنچه امروز معلول است علت فردا است. درک چنین حلقه هایی برای استراتژی و اجرا ضروری است.

اصل ۳: ظهور (در برابر سیلو)

همه چیز در طبیعت به طور همزمان تکامل می یابد یا “ظهور می کند”. در مقابل، روشی که ما سازمان‌ها را طراحی کرده‌ایم، سیلو می‌سازد. استراتژی و اجرای موثر مستلزم آن است که آنها با هم ظاهر شوند – نه به صورت جداگانه یا در مکان های جداگانه در یک سازمان.

اصل ۴: کل ها (در مقابل اجزا)

نگاه کردن به جزئیات مهم است، اما استراتژی تا حد زیادی در مورد درک کل است، در مورد دیدن تصویر بزرگتر. در حالی که اجزاء مورد نیاز هستند، تنها زمانی می توان آنها را به درستی فهمید و تغییر داد که چگونه آنها بخشی از کل هستند.

اصل ۵: سنتز (در مقابل تحلیل)

تحلیل یعنی گره گشایی از چیزها و دیدن آن ها به صورت جداگانه. اصل “MECE” مک کینزی (متقابل انحصاری و جمعی جامع) از تجزیه و تحلیل پشتیبانی می کند. اما استراتژی بیشتر در مورد سنتز است، در مورد چگونگی جمع شدن، تکمیل و تقویت یکدیگر.

اصل ۶: روابط (در مقابل انزوا)

روابط به پیوندها و روابط در یک سازمان، به ویژه بین افراد مربوط می شود. ما فقط افراد منزوی نیستیم. ما با افراد دیگر، با یک سازمان، و حتی با چیزهایی که بخشی از آن سازمان بود، ارتباط داشتیم.

وقتی از دریچه این اصول به یک سازمان نگاه می کنید، شروع به دیدن و درک چیزهایی می کنید که در غیر این صورت نمی دیدید و درک نمی کردید. و همین درک است که راه را برای طراحی و اجرای استراتژی بهتر و موفق تر باز می کند.

اصل ۷ ویژگی‌های اضطراری:

در سیستم‌ها، کل می‌تواند بزرگ‌تر از مجموع اجزای آن باشد. تفکر سیستمی می‌تواند به استراتژیست‌ها کمک کند تا ویژگی‌های نوظهوری را که هنگام تعامل بخش‌های مختلف یک سازمان به روش‌های غیرمنتظره به وجود می‌آیند، شناسایی کنند.

اصل ۸ نقاط اهرمی:

این مکان‌ها در یک سیستم هستند که یک تغییر کوچک می‌تواند منجر به تاثیرات قابل توجهی شود. با شناسایی و عمل بر روی نقاط اهرمی، سازمان ها می توانند به طور کارآمدتر به اهداف خود دست یابند.

اصل ۹ استراتژی های تطبیقی:

تفکر سیستمی، سازگاری را ارتقا می دهد. به جای برنامه های سفت و سخت، استراتژی ها انعطاف پذیرتر می شوند و می توانند در پاسخ به شرایط در حال تغییر تکامل پیدا کنند.

اصل ۱۰ پیش بینی پیامدهای ناخواسته:

با نگاه به سیستم به عنوان یک کل، استراتژیست ها بهتر می توانند اثرات جانبی ناخواسته تصمیمات خود را پیش بینی کرده و کاهش دهند.

اصل ۱۱ چشم انداز بلندمدت:

تفکر سیستمی یک دیدگاه بلندمدت را تشویق می کند که نه تنها نتایج فوری را در نظر می گیرد، بلکه سلامت و پایداری سیستم را در درازمدت نیز در نظر می گیرد.

اصل ۱۲ تجزیه و تحلیل سهامداران:

تفکر سیستمی تشخیص می دهد که بسیاری از ذینفعان مختلف (اعم از داخلی و خارجی) سیستم را تحت تأثیر قرار می دهند. با درک و درگیر کردن این ذینفعان، سازمان ها می توانند استراتژی های فراگیرتر و موثرتری طراحی کنند.

اصل ۱۲ برنامه ریزی سناریو:

این شامل تفکر در مورد آینده های مختلف ممکن و نحوه پاسخگویی سیستم به آنها می شود. این به سازمان ها کمک می کند تا برای عدم اطمینان و تغییر آماده شوند.

اصل ۱۳ یادگیری مستمر:

تفکر سیستمی فرهنگ یادگیری و تفکر مستمر را ترویج می کند. همانطور که استراتژی ها اجرا می شوند، سازمان ها می توانند بازخورد جمع آوری کنند، از تجربیات خود بیاموزند، و رویکردهای خود را بر اساس آن تنظیم کنند.

پیاده سازی:

رویکرد مشارکتی:

چندین ذینفع و بخش را درگیر کنید تا دیدی جامع از سیستم به دست آورید.

فرآیند تکرار شونده:

طراحی و اجرای استراتژی باید به عنوان یک فرآیند تکرار شونده، با بازنگری و تعدیل منظم بر اساس بازخورد و شرایط در حال تغییر دیده شود.

استفاده از ابزارها:

ابزارها و چارچوب‌های مختلفی در ارتباط با تفکر سیستمی وجود دارد، مانند نمودارهای حلقه ای، نقشه‌های سیستمی و نمودارهای سهام و جریان. از اینها می توان برای تجسم و درک پویایی سیستم استفاده کرد.

ظرفیت سازی:

اعضای تیم را در مورد اصول و ابزارهای تفکر سیستمی آموزش دهید تا بتوانند آنها را در نقش های مربوطه خود به کار گیرند.

در نتیجه، تفکر سیستمی یک رویکرد جامع و کل نگر برای طراحی و پیاده سازی استراتژی ارائه می دهد. این به سازمان ها کمک می کند تا پیچیدگی ها را بررسی کنند، چالش ها را پیش بینی کنند و استراتژی هایی را طراحی کنند که هم موثر و هم تطبیقی باشند.